وایسا دنیا من می خوام پیاده شم .....

امروز خسته کوفته از سر کار اومدم خونه ...


تولد تولد تولدت مبارک 


 با  کیک و شمع های روشن جلوم ظاهر شدن . راستش رو بخواید کلی خوشحال شدم

ولی یه دفعه دیدم شمع روی کیک عدد 25 و نشون می ده

 

بیست و پنج سال یعنی ربع قرن ، یعنی یه عمر ....



                                                                 وایسا دنیا من می خوام پیاده شم .....


نظرات 9 + ارسال نظر
مجید نعمتی 1392/02/20 ساعت 10:38 ق.ظ

تولدت مبارک علیرضا جان

ممنون

داود 1392/02/20 ساعت 07:44 ب.ظ

هی، تولدت مبارک ،مرد
چه خبررررر؟ طرف 132 سالشه این جور که تو میگی 25 ساااااااال نمیگه 132 سال!!
بذار بهت یه واقعیت رو بگم، این احساس پیر شدن تو جوونی یه احساس کودکانه است که تو سن و سال شما طبیعیه!!
آره جوون

ممنون از راهنماییت داود جون ولی حس پیر شدن نیست حس سیر شدنه

احسان میرزایی 1392/02/21 ساعت 11:38 ق.ظ

مبارکه حاجی ایشالا تولد9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 سالگیت

کودکی 1392/02/21 ساعت 11:44 ق.ظ

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

شور و حال کودکی برنگردد دریغا

قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

***
آنچه مانده از عمر من به جا

گیرد و پس دهد به من دمی

مستی کودکانه مرا

سرزنش 1392/02/21 ساعت 12:04 ب.ظ

تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن


آن روز که من دل به سر زلف تو بستم

دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن


ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد

در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن


یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم

این‌بار قدم روی قدم سرزنشم کن


من سایه‌ی پنهان شده در پشت غبارم

آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن

این روزا وقتی میرم جلو آینه خودم رو نمی شناسم
دلم برای خودم تنگ شده
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

صورتک 1392/02/21 ساعت 03:23 ب.ظ

دلخور که می شوم

بغض می کنم

می آیم پشت صفحه ی مونیتورم

کامنت می نویسم و صورتک می گذارم

صورتکی که می خندد
و پشتش قایم می شوم

و فکر می کنی که می خندم
و می خندی

اشک هایم می آیند و من

مدام با صورتک مجازی می خندم

تو که می خندی
باورم می شود

شاد می شوم
اشک هایم روی گونه هایم می خشکند...

ای بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم
...
هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن رها شو از پیله ی خواب

بیست سوالی 1392/02/21 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام
اونوقت به من میگن سندروم سن دارم ...به شما پس چی میگن؟؟
درکتون میکنم

ممنون برای همدردی

اصغر پدریان 1392/02/21 ساعت 09:49 ب.ظ

ببخشید علی جون انگار من دیر رسیدم ....
انشالله ۲۶ سالگیت...

ممنون اصغر جون انشالله 62 سالگیت

رامین 1392/02/22 ساعت 12:20 ب.ظ

اوه...اوه.. اقا منم هستم... شرمنده علی جون.. فک کنم من آخرین نفرم.. تولدت مبارک... نمیخام بگم تو این وضع و اوضاع ایشالله 100 ساله شی... اما از ته دل آرزو دارم شاد و پیروز باشی.

سلام رامین جون ممنون هم به خاطر تبریک هم برا اینکه نگفتی 100 ساله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد