کمترین فایده عشقراز این داغ نه در سجدة طولانی ماست
بوسة اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجرهای در دل سیمانی ماست
موج با تجربة صخره به دریا برگشت
کمترین فایدة عشق پشیمانی ماست
خانهای بر سر خود ریختهایم اما عشق
همچنان منتظر لحظة ویرانی ماست
باد پیغام رسان من و او خواهد ماند
گرچه خود بیخبر از بوسة پنهانی ماست
فاضل نظری
و در وصف
زندگی فواره وار سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست
یعنی دلم به دیدن تو تشنه است و سیر
تو ماهی و من آب ! چه دنیای کوچکی است
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
هر بار وقت دیدن تو پلک بسته ام
ای ردپای گمشده باد در کویر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگی هم را غرق می کند
ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
خیلی خوب بود البته این در مورد اکثر شعر های فاضل نظری صدق می کنه ولی سلیقه ی علی قنواتی معرکه است
من رستم و سهراب تو ! این جنگ چه جنگی ست
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
تشکر لطف داری عزیز
آخه عزیز دل چرا سفسته( سفسطه) میکنی؟





خوبه حالا بهت بگم مخل امنیت وبلاگ؟
دانشجو نمای .... لا اله الا الله
حالا کار نداریم ، شعر قشنگیه
ببین من پیشت نبودم داری از دست میری
دست بردار از این کارا
قشنگ بودی!!!