قطره دریاست اگر با دریاست //دیده دریایی و دریا دل ماست

قشنگه حتما بخونید 


قطره ، دلش دریا می خواست.خیلی وقت بود که به خدا گفته بود.

هر بار خدا می گفت:از قطره تا دریا راهی ست طولانی . راهی از رنج و عشق و صبوری . هر قطره را لیاقت دریا نیست.

قطره عبور کرد و گذشت.قطره پشت سر گذاشت.قطره ایستاد و منجمد شد . قطره روان شد و راه افتاد . قطره از دست داد و به آسمان رفت و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.

تا روزی که خدا گفت:امروز روز توست . روز دریا شدن.

خدا قطره را به دریا رساند.قطره طعم دریا را چشید . طعم دریا شدن را . اما ...

روزی قطره به خدا گفت:از دریا بزرگتر ، آری از دریا بزرگتر هم هست؟

خدا گفت:هست.

قطره گفت:پس من آن را می خواهم . بزرگترین را . بی نهایت را.

خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت :اینجا بی نهایت است.

آدم عاشق بود . دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را توی آن بریزد . اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت . آدم همه عشقش را توی یک قطره ریخت . قطره از قلب عاشق عبور کرد و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید ،

خدا گفت:حالا تو بی نهایتی ، زیرا که عکس من در اشک عاشق است.

ادامه ی راه

سلام خدمت تمام وبلاگ نویسان گل و بلبل.

مخصوصا خدمت رامین جون که دوباره وبلاگ رو راه انداخت و یه شور و حالی بهش داد.

رامین داری کم کاری میکنیا!

اگه بخوای اینجوری کار کنی از حقوق خبری نیست، اینو گفتم که نگی نگفتی!!!!!!!!

فرو بره این زندگی

1- من در یک آزمون استخدامی خفن شرکت می کنم....خوشحال هستم!


2- سه ماه بعد جواب میدهند که رد شده ام...ناراحت هستم!


3- سه روز بعد از یک جای خفن دیگر زنگ می زنند...خوشحال هستم!


4- روز بعد میفهمم که مدرک تحصیلی ام  را باید ببرم اما ندارم...ناراحت هستم!


5- چند ساعت بعدموفق میشوم از مسؤل ثبت نام مصاحبه چند روزی برای ارایه مدرک تحصیلی وقت بگیرم ...خوشحال هستم!


6- مسؤل آموزش میگوید انجام کارهای فارق التحصیلی حداقل 3 هفته طول میکشد... ناراحت هستم!


" برگی از خاطرات یک آدم اسکل ! "

فلاکت از نوع مهندسی!!!!! این یه پست دونفرست

سلام 

اول از همه به ساعت پست توجه کنید. الان من و رامینو اشکان خیر سرمون داریم رو یه پروژه کار میکنیم.تا حالا از این شب بیداری ها زیاد داشتیم ولی این یکی دیگه نوبره. 

راستی عیدتونم مبارک. به قول رامین که داره میتایپه چه عیدی؟؟ 

  

هرکی میاد آب ملخ یه زنگ بهم بزنه! جدی میگم اینم یه طرز دعوته دیگه!!! فقط خبرشو تا دوشنبه به من بدین. 

 

سلام 

این یه پیغام دونفرست. اولین پست دونفره تاریخ تمامی وبلاگها! .. به خدا  این داود دهن منا کله سحر سرویس کرده. ساعت 4:07 صبح دارم با یه کیبورد که حروف فارسیش به طور چرخشی عوض میشه تایپ میکنم. ما داریم این وقت شب از خواب نازنینمون میزنم فقط به خاطر شما. 

راستی ... راس ت... اِه اِه...صبر کن.. تروخدا.... دیگه نمیزاره بنویسم...تو پست خودم بهتون میگم. 

فعلا خدافظ.

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری

خسته‌ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری


لحظه‌های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری

 

آفتاب زرد و غمگین، پله‌های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری


با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینه‌بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم‌انتظاری


صندلیهای خمیده، میزهای صف‌کشیده
خنده‌های لب پریده، گریه‌های اختیاری


عصر جدولهای خالی، پارکهای این حوالی
پرسه‌های بی‌خیالی، صندلیهای خماری


سرنوشت روزها را روی هم سنجاق کردم
شنبه‌های بی‌پناهی، جمعه‌های بی‌قراری


عاقبت پرونده‌ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری


روی میز خالی من، صفحه‌ی باز حوادث:
در ستون تسلیت‌ها نامی از ما یادگاری

قیصر امین پور

عنوان نداره.

وقتی من به دنیا اومدم پدرم ۳۰ سالش بود یعنی سنش ۳۰ برابر من بود وقتی من ۲ ساله شدم پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من وقتی من ۳ ساله شدم پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابر من وقتی من ۵ ساله شدم پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر من وقتی من ۱۰ ساله شدم پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر من وقتی من ۱۵ ساله شدم پدرم ۴۵ ساله شد یعنی ۳ برابر من وقتی من ۳۰ ساله شدم پدرم ۶۰ ساله شد یعنی ۲ برابر من می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم .

دکتر علی شریعتی

گزار ش خدمت

سلام به بچه های گل جهادی٫حالتون چطوره!؟ 

میبینم که فعالیت تو وبلاگ بیشترشده جای خوشحالیه شما فعالیت کنید ماهم به جاتون خدمت میکنیم! 

راستی خبر دارید که دست قسمت اومد مارو انداخت تو دلیجان شهر ایزوگام٫شهرمملو از افغانی که خودشونو بومی اینجا میدونن٫شهری با حدود ۴۰هزار نفر جمعیت که همشو تو نیم ساعت پیاده میشه گشت خوراک مهدی صورتی!خلاصه شهری بدون هیچ چیز قابل وصفی که ادم توش اعصابش خرد میشه! 

کار ماهم تو یگان امداد شده پست قراولی هر چند وقت یبارم میریم موتورا  ملت رو میگیریم اتفاقا امروز ده تاموتور گرفتیم که اخرشم به دعواکشیدرفتیم کلانتری! 

بعدازظهرها هم میریم  دخترای بدحجاب روارشادمیکنم بلکه خوب شن الحمدلله همشونم حرف گوش میدن خلاصه اینم براخودش عالمی داره و همچنان الافیم!

بد.ن شرح

به زمانی رسیدیم که دیگر بنی آدم ابزار یکدیگرند . . . !

30 اصل برای اعتماد به نفس بالا

اصل یاد و اتکال به خداوند و اعتماد به قدرت و یاری و حمایت او
اصل آگاهی و اشراف و بصیرت لحظه به لحظه به خود
اصل تغییر در الا و ایجاد نشانه ها

ادامه مطلب ...

اسمتون چندمین اسم معروف در دنیاست؟

شاید شما دوست داشته باشید بدونید که اسمتون چندمین اسم معروف در دنیاست
چند نفر در آمریکا هم اسم شما هستند
چه نسبتی از مردم دنیا با شما هم اسم هستند
شکل اسمتون با حروف بریل ، کد مورس و زبان بارکد به چه صورت است
و یا اینکه بدانید آیا اسم شما به عنوان نام معروف تره یا نام خانوادگی!

همه این ها را می توانید در سایت poke my name و با زدن اسم خود در کادری که در صفحه اول آن مشخص هست با خبر شوید ،

 

pokemyname

شب هشتم (بغض بجا مانده از کودکی)

کلاس دوم دبستان بودم. سر صف اسم من رو خوندن.. یه جایزه بهم دادن یادم نیست واسه چی بود.

جایزه یه تراش بود از اونایی که توش آب داشت یه خونه بود با درخت ..برف هم داشت که تکونش میدادی برفاش بالا پایین میرفت. بعدش اومدن جایزه رو از من پس  گرفتن.. گفتن اشتباه شده.

انگار تو اون لحظه دنیا رو سرم خراب شد. هنوزم که یادم میاد حالم بد میشه. بغض میکنم. هنوزم که از اون تراش ها میبینم دلم هری میریزه......

من دلم تراش برفیم رو میخواد که از من پس گرفتن...


تراشم رو پس بدید!!




خدا رو شکر.. این جمعه هم به خیر گذشت!


همیشه فکر میکردم بعداز ظهر جمعه ها به این خاطر دلگیره که صبح شنبه باید بری سر کار. اما انگار اگه شنبه هم تعطیل باشه جمعه ها دلگیره.

شب هفتم

دیروز میگفتم :

مشقهایم را خط بزن ............... مرا مزن

روی تخته خط بکش..................... گوشم را مکش

مهر را در دلم جاری بکن .............................جریمه مکن

هر چه تکلیف میخواهی بگیر ......................... امتحان سخت مگیر

اما اکنون ...................

مرا بزن ….......... گوشم را بکش .............. جریمه بکن ......... امتحان سخت بگیر

فقط مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان

معلم عزیزم روزت مبارک

کلاس اول: خانم شکرانی 

کلاس دوم: خانوم برومند

کلاس سوم: مامانم 

کلاس چهارم: خانم شمس الدین

کلاس پنجم: یادم نیست!

شب ششم

تا حالا دقت کردین وقتی می خوایم ساعت کوک کنیم هیچ وقت سراغ عددهای غیر رند نمی ریم ؟!
یه چند روزی هست که تصمیم گرفتم واسه ساعت های غیر رند هم ارزش قائل بشم. صبح ها دیگه سراغ هفت و ربع نمی رم و بجاش ساعتو روی 7:13 ، 7:17 دقیقه کوک می کنم.

 دلم براشون میسوزه؛ احساس می کنم این جور ساعت ها خیلی مفلوک اند. انگار توی دنیای ساعت ها هم کسی آدم حسابشون نمی کنه ؛ انگار قرار نیست هیچ وقت پیشرفت کنن و به جایی برسن ؛ انگار هیچ روزی نمیرسه که به آرزوهاشون برسن ، که سرشونو بالا بگیرن و بگن تو زندگیشون برای خودشون کسی شدن ؛ انگار تا آخر عمرشون همین جوری می مونن ؛ یه ساعت معمولی که همه بی اعتنا از کنارش عبور می کنن !


حکایت این ساعت ها ، حکایت آدم های دنیای ماست. همونایی که آرزوی پرواز و به اوج رسیدن توی سرشون وول می خوره اما آخرش میشن یه آدم معمولی.

هیییییییییی!

شب پنجم

حال میکنین شبی یه پست مزخرف که سر و ته نداره میزام؟!


گاهی از نوشته های خودم خندم میگیره ...جدی میگم. امروز داشتم پست های قدیمی خودما میخوندم. یه سریش واقعا مسخره بود! 

از نظر من آدما 2 دسته هستن. دسته اول قابلیت چرند گویی دارن و دسته دوم قابلیت ثبت کردن چرند دارن که  میتونن چرت و پرتاشونا از زبان به روی کاغذ بیارن. (واقعا قابلیت ویژه ایه) و به تازه گی تحقیقات نشان داده که از هر 70 ملیون نفر یه نفر جزء دسته ی دوم میشه! راستی گفتم تحقیقات ، یاد اخبار شبانگاهی خودمون افتادم..

دقت کردین اگه خبرهای سیاسی رو  از بخش خبر شبانگاهی بگیرن ، مابقی رو یا "دانشمندان معتقدند" یا  "تحقیقات نشان داده اند"  پرمیکنه؟!  آمار و ارقامم که قربونش برم در اخبار ایران، برای مردمی که آن را می شنوند و واقعیت را می بینند، حکم همین اینترنت ADSL را داره. هزینه ی ADSL را می پردازیم ولی احساس می کنیم سرعتمان با آنموقع که Dial-up داشتیم هیچ فرقی نکرده. فقط دلمان خوش است که اینترنت پر سرعت داریم!


شب چهارم

بگیـر چپ بگیـــر چپ، بیشتر بگیری رد میکنیش..  بگیر ــبگیـ  بگـــ...


پوووووف

خـــــاک تو سرت با اون فرمون گرفتنت ، کـِـشتی به این گـُـندگی رو به ... دادیش !

با اینکه بار چندمه این فیلم رو میبینمش، بازم  وقتی به این قسمتی که تایتانیک به کوه یخ نزدیک شده رسیدم، امیدوار بودم ردش کنه!
هنوز نسبت به یه سری از واقعیت های تحمیل شده و تغییر ناپذیر زندگیمم همچنان امیدواری دارم!
اما دیگه باید قبول کنم این کشتی که من سوارشم از این کوهی که پیش رومه نمیگذره و کاراکتری که من باشم به ... خواهد رفت!   


منبع: وبلاگ هزیون    www.ramin-hazion.blogfa

 

اِه.......یادم رفت....باید سلام میکردم! سلام ! سلام به بچه های وبلاگ گروهی. این قسمت گروهی شو از قصد هایلایت کردم چون فحش بدتر از این بلد نبودم بدم! 

خواهشا دوستانی که نمیخوان مطلب بزارن هر چند وقت یه بار یه پست خالی چه میدونم یه نظر خالی یه شکلکی خلاصه یه چیزی که زیاد تلفات انرژی نداشته باشه بزارن تا اقلا بفهمم زندن...! خداوکیلی کم کم دارم نگران میشم...!